آنچه از آن سوال شده مبحثی است که علما و دانشمندان بزرگ در چندین کتاب و بصورت مفصل از آن بحث کردند و یقیناً در این چند سطر انتظار بحث دقیق نباید داشت !
البته با دیدگاه های متفاوتی می توان دین را تعریف کرد و هرکدام را در جایگاه خودش باید مورد بحث گذاشت اما از ظاهر سوال شما بر می آید که قبل از قبول اصل واجب الوجود و امثالهم و بدون در نظر گرفتن هر آنچه شمه ای از معارف دینی در آن باشد و با نگاه عقلی صرف می خواهید تعریف و چگونگی لزوم قبول دین را بدانید . . .
با این مقدمه اگر دین را صرفا یک روش زندگی بدانیم ، ناچاریم بگوییم که کسی نمی تواند بگوید من دین ندارم چون حتی عدم قبول خداوند و.. خودش نوعی عقیده است و حتی کسانی که به هیچ چیز دین اهمیت نمیدهند هم برای کلیت زندگی خویش برنامه داشتن را می پسندند! و اساساً وجود برنامه ای برای بهتر زیستن، خودش موافق عقل است! و ذاتاً امری پسندیده است (چه این برنامه فردی باشد یا اجتماعی) .
حال اگر اینگونه به دین نگاه کنیم ! در قدم دوم باید ببینیم چه روشی برای زندگی بهتر است و البته قبل از بررسی دیدگاه های مختلف پیرامون روش زندگی ناچاریم محدوده های زندگی را مشخص کنیم ! همچون قبول یا رد عوالم دیگر، محدود بودن زندگی به دنیا و یا قبول وجود عالم برزخ و آخرت و چگونگی این عوالم ! و اینکه آیا وراء آنچه می بینیم و برایمان ملموس است آیا عقلاً می توان پذیرفت که چیز های مؤثر دیگری هم وجود دارد یانه ؟ و اگر وجود دارند نحوه تأثیر گذاریشان بر زندگی چگونه است ؟ و بطور کلی برای برنامه ریزی صحیح و دقیق، باید به حقیقتی از آنچه در آن زندگی میکنیم برسیم (از چگونگی وجود یا عدم وجود خالق و نحوه تأثیر گذاری خداوند و قبول غیب و ... )و آینده و هدف نهایی خود را با توجه به آن مشخص نماییم .
قابل توجه اینکه در مسیر پژوهش اگر بخواهیم به نتیجه صحیح برسیم باید حقایق را پیگیری کنیم و نه خوشایند های فردی را !
و از همینجاست که دو دیدگاه اساسی خودنمایی می کنند! (و آن اینکه آیا خالقی هست و برنامه ی جامعی برای زندگی فردی و اجتماعی مشخص نموده؟ یا اینکه نه خودمان باید دست بکار شویم و برنامه ریزی کنیم؟)
خوب در صورت قبول اولی این همان معنای دین در اصطلاح است و در صورت دوم باید داشته ها را مشاهده نموده و در صورت امکان برنامه ای جامع ارائه دهیم ! که البته این فرع برآن است که آیا اصلاً ارائه چنین برنامه ی جامعی ممکن هست یانه ؟
فارق از اینکه به چه نتیجه ای برسیم نتیجه حاصله را می توان همان دین در معنای اصطلاحی نامید!
اما اینکه چنین تحقیقی اصلاً چه ضرورتی دارد تا عقل آن را لازم بداند و فرد را ملزم به قبول یا رد دین کند؟ وبه عبارت دیگر عقلاً آیا لازم است که پیرامون دین تحقیق کنیم و آن را قبول یا رد کنیم؟ که البته این مطلب نیز بر میگردد به لزوم دفع ضرر احتمالی و میزان اهمیت آن ضرر احتمالی که البته عقل اصل دفع ضرر احتمالی را صحیح می داند! و حتی کسی نیست که عامل به این مطلب نباشد و به عنوان مثال می توان لزوم دوری از ساختن منزل در اطراف رودخانه ها و لزوم وجود نجات غریق در اطراف محل های شنا و لزوم استفاده از چتر نجات در هواپیماها و... را یاد آوری کرد و حال آنکه اهمیت مورد ادعای دین بسیار بسیار بیش از چنین اتفاقات احتمالی است !
البته این تنها دلیل عقلی قبول تحقیق پیرامون دین نیست ولی حتی همین هم برای تحقیق و اهمیت دادن به دین کفایت می کند.
طبقه بندی: نکته ها و نصایح، برچسب ها: دین، دین چیست، چرا دین داشته باشیم، نگاهی کلی به دین، أهمیت دینداری، لزوم تحقیق پیرامون دین، دین از نگاه عقل،
Magnificent web site. A lot of useful info here. I am sending it to a few friends ans additionally sharing in delicious. And obviously, thank you on your sweat!
عالم ماده(به تعبیر قرآن؛عالم شهادت)،وجود دارد اما درمورد متافیزیک(به تعبیر قرآن؛غیب) نفیاً و اثباتاً نمی شود به نتیجه رسید.به تعبیری نمی دانم.
1.تکامل انواع داروین فقط یک فرضیه است....
2.همه سلول های بدن دستخوش تغییر میشوند و این"من" ثابت می ماند و...(برای اثبات روح میگن)
3.من بسیط است و جسم مرکب...
4.ما شیعه ها "حق خالص" هستیم...
5.فقه پویا داریم...
6.علوم انسانی اسلامی داریم...
و....
جواب:در این مرحله،انسان اصیل حق طلب که فقط تسلیم حقیقت میشود و در برابر حقیقت زانو میزند می گوید:
دوست عزیز! یا داری تعمدا مغلطه میکنی یا اینکه از دریچه فلسفه قرون وسطایی(به تعبیر صحیح تر باستانی)داری به قضیه نگاه میکنی!
اگر عامدانه باشه که شرمنده ام،وظیفه من تبیین حقیقته و به مردم میگم داری جامه راستی بر اندام این مغلطه می پوشانی!
اگر جاهلانه دچار این مغلطه شدی باید بگم با کمال تاسف،اصلا و ابدا این حرف درست نیست....می پرسی چرا؟ بهت میگم چرا این حرف رو میزنم: اولا اصلی رو که گفتی قبول دارم،گفتی فاقد شی نمیتونه معطی شی باشه! اما با نتیجه ات مشکل دارم.چرا؟
چون...انرژی مبدا جهان است و انسان هم چیزی جز ماده و انرژی نیست(همون طوری که میدونید اگر یک ماده رو با سرعت نور حرکت دهیم تبدیل به انرژی میشود بنابراین صحیح اینست که بگوییم انسان فقط از انرژی درست شده است و لا غیر!) و این چیزی که شما به اسم تفکر و خودآگاهی و من و سوبژکتیو و اول شخص و کیفی و عقل و روح و...(میخوام همه کلید واژه ها رو بگم که نگید بدون اطلاع داره حرف میزنه)می شناسید اینم چیزی جز فعل و انفعالات سلول های مغزی نیست و به تعبیری "این همانی" است...
و بنابراین انرژی دارای انرژی است و انسانم که چیزی جز انرژی نیست پس فاقد شی،معطی شی نشده است....
این بحث (ذات نایافته از هستی بخش - کی تواند که شود هستی بخش) ، همونطوری که از ظاهر بحث مشخصه، فقط داره دلیل نقضی میگه نه اینکه خدا رو تو این مرحله اثبات کنه ...
لابد می دونید که این بحث به همین سادگی که شما مطرح کردید هم نیست و سوالاتی مثل چگونگی انرژی صرف و عدم امکان تغییر انرژی به خودی خود و الی ماشاء ا... بحث داره که اگه خواستید بصورت جدا گانه نه اینطور درهم مطرحش کنیم! البته از متن نوشتاری شما خوشم اومد انگار ناراحتید از آدمایی که بی منطق بحث میکنن ولی نمیخواهی بی ادبی کنی ! برای شما آرزوی موفقیت میکنم...
هر معلولی علتی دارد و این دنیا معلول است و علتش خدا! و بعد با اصل امتناع تسلسل تکمیلش میکنند که بهر باید یک علت العللی داشته باشیم و الا نمی شود و قس علی هذا!
بعدکه طرف(سوال کننده) میگه نه،ما میتونیم طبق قانون(دقت کنید)پایستگی انرژی بگیم که مبدا انرژیه! دوستان مغالطه کار مذهبی می گویند حالا تو هر چی اسمشو میخوای بذار:خدا،انرژی،یهوه....نزاع لغویه و مربوط به معنا نیست!
جواب:اینجاست که یک انسان بصیر بی طرف که محوریت رو به حقیقت می دهد وارد صحنه میشود و می گوید :مغلطه نکن آقا! انرژی که من میگم که شعور نداره اما خدایی که شما میگویید قائل به این هستید که صاحب شعوره و اینا غیر از هم دیگه ان...
اصل امتناع تسلسل هم برای اثبات خدا نیست! برای رد کردن تصور پدید آورنده خاصی غیر از واجب الوجوده (و اینها فقط یه جور زمینه سازی و مقدمه گویی برای فهم بهتر مطلبند)
آره این رو قبول دارم که اگه کسی اینطوری که شما میگید بحث کنه خوب یه آدم بصیر باید توجوابش بگه مغلطه نکن... ولی بازم عرض کنم کسی که مذهبی باشه اهل مغالطه نیست (اگرچه مثل هر آدم دیگه ای ممکنه گاهی هم اشتباه کنه و قبول این اشتباه براش سخت باشه)
1.عموما در بین جبهه مذهبی دیده میشود که به اسم استدلال حسیون می گویند:
"...من چیزی رو که نبینم بهش ایمان ندارم" بعد در جوابش اینطور استدلال می کنند:مثلا ما "صدا" رو که نمی بینیم پس چطور می فهمیم که هست؟(یا مثلا داستان بهلول رو مثال می زنن در مورد "احساس درد" و ندیدن اما وجود داشتن آن و..)....بنابراین زیرآب پوزیتویست ها رو زدیم....(زهی خیال باطل)
جواب:حسیون میگن ما تا چیزی رو "حس" نکنیم ایمان نمی آوریم نه اینکه تا چیزی رو "نبینیم" ایمان نمی آوریم....متاسفانه اینم از خوی غیر انسانی جبهه ی مذهبی است که استدلال بقیه رو نمیذارن گسترش پیدا کنه و نه بفرض گسترش،صحیح مطلب رو به مردم می رسانند....
انصافا خیلی قشنگن! برید نگاه کنید! باور نمی کردم انقد هنرمند باشه.....
میخوای یه آمار بگیریم ببینیم من بیشتر برای توحید تبلیغ کردم یا شما؟
چرا این حرفا رو به من مظلوم نسبت می دهید؟
آخه چرا من باید همیشه قربانی جنجال کاریهای سعید بشم؟
فک کنم کار سعیده....یه هم اتاقی دره خیلی خطرناکه
راسل فرمود:این خدایی که میگید هست بالاخره عادل هست یا نه؟ خبرنگار گفت:بله عادله!
راسل:اگر عادل باشه پس هیچ مشکلی نیست.
خبرنگار :چرا؟
راسل:چون،به خدا می گفتم یا دلایل فیلسوفان رو قانع کننده تر می ساختی یا ذهن من رو زود باورتر و ساده لوح تر!من که نباید تاوان ضعف استدلال های اونا رو بپردازم...اینکه ذهن من هم دیرباور هست دست خودم که نیست! تو سازنده بوده ای....اراده مطلق حاکم بر جهان هستی باید چیز بهتری(ذهن)می ساخت
چون بحث روی دین هست و باور به خدا قسمتی از باورهای دینی محسوب میشه! (چه رسد به مضرات مربوط به رفتار و حسرت عدم رفتار دینی و...)
ضمناً محض اطلاع شما ما فقط اثبات کردیم که عقل میگه لازمه که در مورد دین تحقیق کنیم و البته اگه کسی واقعاً با علم و استدلال و تحقیق منطقی و غیر مغرضانه به چنین نتیجه ای برسه و یا در نرسیدن حقیقت به او تقصیر نداشته باشد یقیناً خدا هم عادلانه برخورد میکنه!
در ضمن جوری حرف نزنید که مردم فکر کنن وجود خدا بدیهی.اتفاقا بر عکس وجود خدا بسیار بسیار مبهمه.
من مطمئنم خودتون هم به خدا اعتقاد ندارید
بگذریم ولی مثل اینکه متن رو نخوندی چون اصلاً بحث رو خدا نیست ! بحث رو اینه که دین چیه ؟ و چه لزومی داره که دین داشته باشیم ؟
حالا (مطابق مطالبی که در متن اومده) حتی اگه به خدا اعتقاد هم نداشته باشی بازم عاقلانه هستش که دیندار باشی تا حد اقل از احتمال خطر دوری کرده باشی . . .
Link exchange is nothing else but it is simply placing the other person's weblog link on your page at suitable place and other person will also do same for you.