بحث اخلاقیات سطح 3 (مربوط به دوره پنجم و ششم ابتدایی)
احترام به بزرگترهای خانواده ؛
نعمت وجود بابركت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتىبه جایگاه حساس و مهم و نقش كارگشاى آنان پى مىبرند كه از دستبدهند. چه بسیار اختلافها و قهرها و نزاعهاى خانوادگى كه پس ازدرگذشت «بزرگ خاندان» چهره نشان مىدهد و چه بسیار رابطهها ورفت و آمدها كه قطع مىشود، یا به سردى مىگراید، و علت آن فقط ازدنیا رفتن محورى است كه مایه دلگرمى، امید، انس و معاشرت فامیلاست.
رسول خدا(ص) فرمود: «البركة مع اكابركم»; (1) .
بركت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهاى شماست.
در سخن دیگر فرمود: «الشیخ فى اهله كالنبى فى امته»; (2) .
پیرمرد در میان خانوادهاش، همچون یك «پیامبر» در میان امتشاست.
این اشاره به همان نقش محورى، فروغبخشى، صفاآورى، هدایتو ارشاد، تجمع و الفت است كه در وجود آنان نهفته است. پس اگربزرگترها در فامیل و خانواده، چراغ روشنىبخش و محور وحدت وهمدلى و عامل انس و ارتباط و رفت و آمدهاى خانوادگىاند، باید اینجایگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقویت قرار گیرد.
ب - حرمتبزرگترها
رعایت ادب و مقتضاى حقشناسى نسبتبه عمرى تلاشصادقانه و ایثارها، گذشتها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها كه بزرگاناز خود نشان دادهاند، آن است كه در خانوادهها مورد تكریم قرار گیرند،عزیز و محترم باشند، به آنان بىمهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد،به توصیهها و راهنماییهایى كه از سر سوز و تجربه مىدهند، بىاعتنایىنشود.
خود «بزرگسالى» و «سن بالا» در فرهنگ دینى ما احترام دارد. اینسخن پیامبر خدا(ص) است: «من عرف فضل كبیر لسنه فوقره، آمنه الله تعالىمن فزع یوم القیامة»; (3) .
هر كس فضیلت و مقام یك «بزرگ» را به خاطر سن و سالشبشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداى متعال او را از هراس ونگرانى روز قیامت ایمن مىدارد.
احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانى نسبتبه كوچكترها، ازدستورالعملهاى اخلاقى اسلام است و كانون خانوادهها را گرم و مصفامىسازد و این، توصیه امام صادق(ع) است كه فرمود:
«لیس منا من لم یوقر كبیرنا و لم یرحم صغیرنا»; (4) .
كسى كه بزرگ ما را احترام نكند و كوچك ما را مورد شفقت وعطوفت قرار ندهد، از ما نیست.
این سخن را نیز از على(ع) به یاد داشته باشیم كه فرمود:
«یكرم العالم لعلمه و الكبیر لسنه»; (5) .
دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، بایداحترام كرد.
اگر جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند،هم رشتههاى عاطفى پیوندهاى انسانى از هم گسسته مىشود، هم ازرافت و عاطفه و تجربه سالخوردگان محروم مىشوند، هم نشانهبىتوجهى خود به ارزشها را امضا كردهاند. حضرت على(ع) در یكى ازسخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاریهاى رفتارىمردم، از جمله بر این دو مساله تاكید مىفرماید: 1- بىاحترامىكوچكترها نسبتبه بزرگترها 2- رسیدگى نكردن توانگران بهنیازمندان:
«انكم فى زمان ... لا یعظم صغیرهم كبیرهم و لا یعول غنیهم فقیرهم»; (6) .
شما در زمانهاى به سر مىبرید كه كوچك به بزرگ تعظیم و تكریمنمىكند و ثروتمند، به فقیر رسیدگى نمىكند!
نسبتبه والدین
سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر پدر و مادرباشند كه این وظیفه، سنگینتر و مسؤولیت مضاعف است. قرآن كریماز تندى و پرخاش نسبتبه پدر و مادر پیر نهى مىكند و به سخن نیكو لحن شایسته و خضوع و تواضع و گستردن بال رافت در برابر آنان وخیرخواهى و دعا در حق آنان دعوت مىكند.
فرمان خداوند، چنین است:
«اما یبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قللهما قولا كریما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربیانىصغیرا»; (7) .
هر گاه یكى از آن دو (پدر و مادر) یا هر دو نزد تو به سن پیرى وسالمندى رسیدند، به آنان اف مگو، آنان را طرد مكن و به آنان سخنكریمانه بگو و بال فروتنى را از روى رحمت و شفقتبراى آنانبگستر، و بگو: پروردگارا! همان گونه كه مرا در خردسالىام تربیتكردند، تو نیز بر آنان رحمت آور.
ادب و احترام نسبتبه پدر و مادر بزرگسال، آن است كه: آنان را بهاسم، صدا نكنى، به احترامشان برخیزى، از آنان جلوتر راه نروى، باآنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویى، نیازهایشان را برآورى،خدمتگزارى به آنان را وظیفهاى بزرگ بدانى و از آنان در سن كهولت وپیرى مراقبت كنى.
در حدیث است كه امام باقر(ع) فرموده است: پدرم به مردىنگریست كه همراه پسرش راه مىرفتند و پسر به بازوى پدرش تكیهداده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان (به خاطر این بىحرمتى نسبتبهپدرش) صحبت نكرد. (8) .
به همان اندازه كه آزردن آنان و «عاق» شدن، حرام و نكوهیده استو از آن نهى شده است، دل به دست آوردن و جلب رضایت و نیكى بهآنان سفارش شده است و این خدمتگزارى، سبب بهشتى شدن فرزندانبه شمار آمده است.
«ابراهیم بنشعیب» گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: پدرم بسیارپیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتى داشته باشد او رابرمىداریم و بر دوش مىكشیم. حضرت فرمود: «ان استطعت ان تلى ذلكمنه فافعل و لقمه بیدك، فانه جنة لك غدا»; (9) اگر بتوانى عهدهدار كارهاى اوشوى چنین كن، حتى با دستانت لقمه در دهان او بگذار، كه این فرداىقیامت، براى تو بهشت (یا سپر از آتش: جنه) خواهد بود.
انتقال فرهنگ
از عمدهترین راههاى انتقال یك فرهنگ به نسلهاى آینده، رفتارپدر و مادر و مربیان است. كودكان، آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، ازآن الگو مىگیرند. احترام به بزرگترها و رعایت ادب و تكریم نسبتبهسالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلى یابد، فرزندان ما نیز، اینفرهنگ را مىآموزند و با همین آداب و سنن بار مىآیند. كسى كه انتظارادب و معرفت و حقشناسى از فرزندانش دارد، باید همین حالت رانسبتبه پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا كوچكترها هم از اوبیاموزند.
این یك سنت تاریخى و تاثیر و تاثر از اعمال و رفتار است. هركس چیزى را درو مىكند كه كشته است. اگر در حدیث است كه «لامیراث كالادب»; هیچ ارثى همانند ادب نیست كه از بزرگان به فرزندانبرسد، در این مورد هم مصداق مىیابد.
امام على(ع) فرمود:
«وقروا كباركم، یوقركم صغاركم»; (10) .
به بزرگانتان احترام كنید، تا كوچكترها هم به شما احترام كنند.
امام صادق(ع) نیز فرموده است:
«بروا آباءكم، یبركم ابناؤكم»; (11) .
به پدرانتان نیكى كنید، تا فرزندانتان هم به شما نیكى كنند.
این دقیقا برداشت محصول، از زراعتى است كه انسان با رفتارشدر زمین دل و لوح جان كودكان انجام مىدهد.
دهقان سالخورده چه خوش گفتبا پسر.
كاى نور چشم من، بجز از كشته، ندروى!
مهمترین درس تربیتى، آن است كه با عمل داده شود. كودكان نیزمستعدترین شاگردانىاند كه «درسهاى عملى» را با دقت، از رفتار مامىآموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاریم، از خردسالان ونوجوانان چه انتظارى داشته باشیم كه با سالخوردگان و خود ما بااحترام و تعظیم و تكریم، برخورد كنند؟ این ارتباط متقابل درتاثیرگذاریهاى رفتارى را نمىتوان نادیده گرفت. به قول معروف، اگراحترام امامزاده، توسط متولى رعایت نشود، از دیگران چه انتظارىاست؟!
جاى سالمندان، پیش از آنكه در «آسایشگاه»ها و «سراى سالمندان»باشد، كانون گرم و بامحبتخانههاست، تا چراغ خانه روشن بماند ومحور تجمع و الفت افراد گردند. و از اندیشه آنان نیز استفاده شود.بالاخره آنان، حاصل یك عمر، تجربه و چشیدن سرد و گرم روزگارندو مىتوانند «مشاور» خوبى در تصمیمگیریهاى زندگى باشند.
آنچه در آینه جوان بیند.
پیر در خشتخام، آن بیند.
این هم بعد دیگرى از برخورد با پیران است.
و چه نیكو سروده است ملكالشعراى بهار:
سحرگه به راهى یكى پیر دیدم.
سوى خاك، خم گشته از ناتوانى.
بگفتم: چه گم كردهاى اندرین ره؟
بگفتا: جوانى، جوانى، جوانى.
فواید ارتباط با مسجد
روى الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السّلام قال: كان یقول: من اختلف إلى المساجد أصاب إحدى الثمان: أخا مستفادا فی اللّه، أو علما مستطرفا أو آیة محكمة، أو رحمة منتظرة، أو كلمة تردّه عن ردى , أو یسمع كلمة تدلّه على هدى، أو یترك ذنبا خشیة أو حیاء.
منبع:
تحریر المواعظ العددیة
صفحه 482
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
هر كه به مسجد رفت و آمد كند یكى از هشت بهره برگیرد:
1. برادرى كه در راه خدا با او رفاقت كند،
2. علم تازهاى،
3. آیهى محكمى، (كه با قرآن آشناتر شود)،
4. رحمتى كه در انتظارش بوده،
5. پندى كه از هلاكت نجاتش بخشد،
6. سخنى كه موجب هدایتش شود،
7. ترك گناهى از روى ترس
8. و یا ترك گناهى از روى حیا.
منبع:
نصایح
صفحه 281
نکته : به شماره های 5,3,2 و 6 توجه کنیم اینها در کجای مسجد به دست می آید؛ ما که بسیار مسجد می رویم و اینها را نمی بینیم!
آیا مفهومش این نیست که ائمه محترم جماعات باید برای هر نماز نکته ای جدید به مردم یاد دهند؟
پس اگر ما به مسجدی رفتیم که امام جماعتش برای مردم صحبت نکرد باید به او پیشنهاد داد که اینکار را شروع کند
دقت داشته باشیم بسیاری از مساجد بعد از نماز عشا صفحه ای قرآن می خوانند ؛ این بسیار خوب است اما کافی نیست؛
زیرا ما هنگامی که در منزلمان مهمانی می دهیم , مهمانها را با چای و میوه و نهار پذیرایی می کنیم ؛ اگر مهمانی گفت دیرم شده و برای نهار صبر نمی کنم آیا ما برای او چای و میوه نمی بریم ؟ و اگر گفت برای میوه هم فرصت ندارم آیا چای به تنهایی نمی بریم؟
در مسجد هم باید همینطور باشد
صحبت 2 دقیقه ای بین نماز حکم چای ,
یک صفحه قرآن حکم میوه
و تفسیر بعد از آن در حکم نهار است
ای معلم ای نفس در جان من
ای معلــم خون هر شریان من
ای معلـــم ای تجلیگــــاه مــن
ای که نـورت پرتــو ایمــان مـن
اسداله تعالی رودی
هدف علم:
بطور خلاصه به دو نکته ی تکان دهنده اشاره می کنیم:
الف- در اسلام تحصیل دانش، محض فرزانگی صرف نیست، بلکه دانش باید مایه بینش گردد، و بینش هم منتهی به پرستش خدا شود:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/ 56)
[پری ها وانسان ها را جز برای پرستش خویش نیافریده ام...]
به عبارت دیگر علمی معتبر است که با عمل تلفیق گردد:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (بینه/7)
[کسانی که ایمان می آورند و کارهای شایسته می کنند، بهترین مردمانند...]
ب- علاوه بر آن تحصیل علم باید در انسان ایجاد تقوا کند، چرا که قدرت مادی و علم فراوان اگر با تقوا همراه شود مایه سعادت است والا باعث شقاوت:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (حجرات /13)
[قطعاً پرهیزگارترین شما، گرامی ترین شما در پیش گاه خدا است...]